وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

بهمن 96

تا سی و سه ماهگی پنجم بهمن جشن عقد پسرخاله عزیزم وحید هست که تقریبا یک ماهه من واست لباس سفارش دادم و اول بهمن بهم زنگ زدن که لباستو از تهران آوردن و ما هم رفتیم آوردیمش واقعا قشنگه کاور روش خیلی بانمکه،  امیرعلی خوشتیب با لباس مارک دار، پسر منه عزیز دل منه، روز عقد دایی وحید قراره از لباست رونمایی کنیم ساندویج خریدیم و اومدیم خونه ساندویج خوردن خیلی جالبه روز سوم بهمن صبح با مامانی رفتی خرید و هدیه ماهگردت مامانی واست این بلوز شلوار رو خریده بود البته خودت انتخاب کرده بودی و تا رسیده بودین خونه پوشیدی و به من زنگ زدی میگفتی آبی زرد آبی زرد ی اتفاق جالب تو خیابان رفتنت وجود داره که اصلا بغل نمیای و دست ک...
30 بهمن 1396

دغدعه این روزها

چند وقتی بود که پشت پلک پسری ی کم قرمز شده بود و چند روزه که این قرمزی با تورم همراه شده تصمیم گرفتم دکتر ببرمت و از ی متخصص وقت گرفتم و و رفتیم گفت این تورم به خاطر آلودگی هوا هست و با چند تا قطره و شستشو و کمپرس گرم خوب میشه ولی تو معاینه که دوبار هم انجام داد گفت چشم پسرم ی کم ضعیفه و نیاز به عینک داره اصلا برام غیر قابل باور بود و سریع به یکی از آشناها که اپتومتریست هست مراجعه کردم که اونم نظرش همین بود و کلی مشاوره داد و گفت قرنیه چشم تا شش سالگی جمع میشه بهترین زمان معالجه همین چند سال هست و با همکاری با پزشک میشه خوب بشه و بهبود کامل پیدا کنه. نمیدونم چی بگم چون اصلا حال و هوای خوبی نداشتم و انتظار شنیدن چنین چیزایی رو نداشتم دی...
2 بهمن 1396
1